بروجردستان: دکتر حبیب الله معظمی پژوهشگر و فعال سیاسی و اجتماعی در سایت«پرسش» نوشت: نه تنها بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس بلکه هیچیک از ارکان حاکمیتی از دفتر وی تا وزارت امورخارجه انگلیس و مجلس این کشور از اعتراض های جاری در ایران علیه گرانی قیمت بنزین به هیچ نحوی حمایت نکرده اند که به اینها دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا را هم باید اضافه کرد.
دو کشور آمریکا و انگلیس هنوز تاثیرگذارترین نه تنها در میان کشور های غربی محسوب می شوند بلکه نزدیک ترین یاران هم در عرصه روابط بین الملل بشمار می آیند.
دقیقا به این دو کشور با این ویژگی ها، ویژگی برجسته تر دیگری یعنی در کنار اسراییل بودن را باید افزود که بیش از هر کشور دیگری در جهان هدف شعارهای مردم بعداز انقلاب اسلامی بوده اند.
البته در آمریکا مایک پومپئو وزیر امورخارجه آمریکا و مورگان اورتاگاس اظهارات فراتز از حمایت نسبت به این اعتراض ها داشته به طوری که آن را اعتراضی سیاسی و اجتماعی قلمداد کرده اند.
اما نماد دولت کنونی ایالات متحده را نباید این دو بلکه باید شخص دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا دانست که بیش از هر رییس جمهور آمریکا نماد جابجایی قدرت و تحقق آرا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست.
حال دونالد ترامپ رییس جمهوربا این خصوصیتی که ذکر شد چرا برخلاف انتظار و موارد مشابه و مواضع ضد ایرانی صریح و مستمرش نسبت به اعتراض هایی که از آغازش ۴ روز گذشته واکنشی نشان نداده است؟ آن هم رییس جمهوری در جهان که بشدت توییت باز و جزءنظر است و در ریزترین مسائل در توییتر واکنش نشان می دهد.
این سئوالی است که ذهن بسیاری از ناظران روابط ایران و آمریکا را از همان آغاز به خود مشغول کرده است.
برای پاسخ به این پرسش تنها می توان دو فرض را به عنوان دلیل اصلی که با دلایل دیگر هم می تواند تقویت شوند، ذکر کرد.
به طور کلی برخلاف برخی تصورات، در آمریکا موضوع ایران دستکم در ۴۱ سال بعد از انقلاب بعنوان سوژه رسانه ای مستمر و برجسته ای مطرح نبوده است. نه اینکه اصلاً به ایران توجه نمی کرده اند بلکه ایران موضوع اصلی و متداوم موردتوجه رسانه های این کشور نبوده، این درست به عکس کشور ماست که معمولاً آمریکا طرف توجه و ناسزای ما در این سالها و به طور مستمر بوده است.
این که گفتیم؛ یک قاعده کلی حاکم بر فضای افکار عمومی آمریکا طی چهاردهه گذشته است که باید رویکرد درون گرای دونالد ترامپ رییس جمهور این کشور را هم به آن اضافه کرد. کسی که در فکر رفع مسائل و مشکلات داخلی نظیر بیکاری است؛ مرزها را می بندد و نظامیانش را فرا می خواند و زیاد کاری به امورات جهانی ندارد که نمونه اش احتیاط در گسیل نیرو درپی حوادث نفتکش ها در خلیج فارس بود که می گفت اینها مسائل ما نیست . او بشدت حریم گرای درون سرزمین ایالات متحده است؛ پول و هزینه اش را بدهید تا از شما حراست کنیم و نیرو اعزام کنیم.
اما با همۀ اینها موضوع ایران برای صاحبان قدرت در آمریکا موضوعی دیگر است. کشوری و تنها کشوری که سفارتخانه اش را اشغال کرد و این زخم عمیق را بر تارک کاخ سفید ثبت کرد که هر که وارد آن می شود تابلویش در پیش چشمانش باشد. حال چرا او در اعتراض های جاری در ایران موضع نگرفت؟
دونالد ترامپ و سیاسیون و افکار عمومی آمریکا این روزها بشدت درگیر یک ماجرای بی سابقه در تاریخ ایالات متحده یعنی تلاش ها برای به استیضاح کشاندن رییس جمهور این کشور هستند. دلشمغولی اول آمریکایی ها در این روزها این موضوع است و شخص ترامپ در شرایطی که به پایان دوره قدرتش یکسال بیشتر باقی نمانده، عمیقاً درگیر این ماجراست. این شاید یکی از دلایل عدم واکنش او به وقایع ایران باشد.
اماسئوال اینست که یک توییت کردن در این مورد که چندان وقت و فرصت زیادی نمی طلبد؟
برای این سئوال شاید بتوان سراغ جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی آمریکا رفت، مردی بشدت ایدئولوژی گرا که بیش از آنکه تحت تاثیر عقللانت عملگرای دیپلماتیک در قبال ایران باشد بیشتر غلیان احساس و کینه را با خود حمل می کرد. همو که در مورد ایران چندگاف اساسی داد که بارزترین آنها ماجرای سرنگونی پهپاد آمریکایی و اطلاعات غلطی بود که به ترامپ در این مورد داده بود. واکنش ترامپ جلوی دوربین رسانه ها در قبال این طرز عمل بولتون مشهور است.
ترامپ از خود مواظبت می کند که مجددا دچار تحلیل و نظر غلط شبیه این در مورد ایران نشود ضمن آنکه دیگر فردی با خصوصیت بولتون در کنار او نیست.
با این وجود اگر امروز یا فردا ترامپِ لحظه اندیش، واکنش و نظری در مورد اعتراض های جاری ایران داد، چندان دور از انتظار نیست.
اما ماجرای بوریس جانسون، با وی و با همه دیگر کشورها فرق می کند نه به دلیل درگیر بودن عمیق او در ماجرای برگزیت و این خودتلگی انگلیس، بلکه به دلیل ساختار سیاسی انگلیسِ پارلمان گرا به عکس ساختارسیاسی آمریکای شخص(رییس جمهور) گراست.
اما این باعث و مانع اعلام موضع نمی شود یعنی پارلمان از او بازخواست نمی کند که چرا نسبت به ایران و اعتراض های آن واکنش نشان داد، پس ماجرا چیست؟
در نظام سیاسی کنونی انگلیس بخصوص تحولات دو قرن نوزدهم و بیستم بگونه ای رقم خورده است که وزارت امورخارجه این کشور در قبال مسائل جهان و کشورها و وروابط بین الملل حرف اول را می زند.اما انگلیس و وزارت امورخارجه آن هم که چندان دل خوشی از ایران بخصوص برسر دو تابعیتی هایی نظیر نازنیم زاغری ندارد، پس ماجرا چیست؟
ماجرا را به زعم این قلم باید در تمام حرف این نوشته و آنچه در قلم صاحب نظران و تحلیل روابط و سیاست خارجی با ایران مغفول بوده، دید و آن نقش سفارتخانه هاست.
سفارتخانه های انگلیس دستکم در حدود بیست سال اخیر رفتار معقول و در حداعلای دیپلماتیک در قبال ایران داشته اند. این فارغ از نقش عمومی چنین خصوصیتی نزد تمام سفارتخانه هاست که باید بیش از آنکه در اندیشه تلافی و انتقام و کارشکنی در روابط دو کشور باشند، به تحکیم پیوندها بیندیشند.
با این حال تنها چیزی که می توان در مورد عدم موضع گیری بوریس جانسون در قبال ایران ذکر کرد، نقش سفارتخانه این کشور است البته درست تر این عبارت عدم موضع گیری وزارت امورخارجه انگلیس است زیرا هیچیک از رهبران غربی تاکنون در این مورد واکنش نشان نداده اند . مورد آلمان هم که دفتر صدر اعظم بوده و گرنه آنگلا مرکل خود تاکنون هیچ نظری در خصوص این وقایه ارانه نکرده است.
نکته ظریفی در این خصوص رخ داده که دفتر صدراعظم آلمان نسبت به اعتراض های جاری در ایران واکنش نشان داده است (به عکس فرانسه) نه وزارت امورخارجه آلمان، که در این مورد هم باید نقش سفارتخانه آلمان در ایران را که مستقیما وزارت امورجه این کشور را در قبال مسائل ایران تغذیه می کند، همچون مورد انگلیس نباید نادیده گرفت.
این دو سفارتخانه غربی و سفرای آنها بی شک نقش مهمی در عدم موضع گیری رسمی وزارت امورخارجه کشورهایشان ( به عکس فرانسه) در قبال حوادث جاری ایران داشته اند.
و نکته آخر؛ کشورهای غربی که معمولا در این موارد حاضرند، به این اندیشیده اند که اساساً اعتراض های نه چندان دامنه دار به گرانی یک کالا در ایران، ظرفیت اعلام موضع دارد؟
*دکتر حبیب الله معظمی
###