بروجردستان: ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاح طلب در اظهاراتی گفته است: اصلاح طلبان پیر شده اند و کارایی شان را از دست داده اند. متاسفانه با یک جریان پیر شدۀ اصلاح طلبی مواجهیم که فکر می کنند باید مادام العمردر قدرت بمانند. نگرانم که اصلاح طلبان با این دست فرمان در انتخابات مجلس قافیه را ببازند. اگر اصلاح طلبان بازگشت به خویشتن نکنند و حساب خود را از میانه روها و حسن روحانی جدا نکنند شانسی برای پیروزی در انتخابات بعدی نخواهند داشت.
اصغرزاده این اظهارات را در جدیدترین شماره مجلۀ اندیشه پویا بیان کرده و آنچه این گفتگو و اظهارات اورا برجسته می کند پیش بینی درست او از اعتراضات خونین به گرانی بنزینو هویت و جایگاه و خواست معترضین است چرا که این گفتگو پیش از وقایع آبان انجام شد،آنجا که می گوید بدنۀ جامعه، ملتهب و غیرسیاسی شده است. به خاطر این که اساساً به سیاست بی اعتماد شده است و فکر می کند سیاست محل بندوبست و سهم خواهی است، و یک زمانی این می آیند و یک زمانی آن ها. اگر این شرایط جدید را درک نکنیم، قافیه را خواهیم باخت. حال آنکه جامعه آمادۀ شنیدن و آبستن حوادث جدید است.
در آغاز این گفتگو، ابراهیم اصغرزاده اینچنین معرفی شده است: ابراهیم اصغرزاده از تسخیر سفارت آمریکا تا امروز همچنان بلندپرواز و سیاستمداری منتقد است.
گزیدۀ این گفتگو در زیر می آید:
*من هم در شورای عالی اصلاحات احساس می کنم کم کم دارم بوروکرات می شوم. اصلاح طلبان پیر شده اند و کارایی شان را از دست داده اند.مطالبات نسل جوان امروز اساساً متفاوت است.بدنۀ جامعه، ملتهب و غیرسیاسی شده است. به خاطر این که اساساً به سیاست بی اعتماد شده است و فکر می کند سیاست محل بندوبست و سهم خواهی است، و یک زمانی این می آیند و یک زمانی آن ها. اگر این شرایط جدید را درک نکنیم، قافیه را خواهیم باخت. حال آنکه جامعه آمادۀ شنیدن و آبستن حوادث جدید است.
*امروز اگر اصلاح طلبان بازگشت به خویشتن نکنند و حساب خود را از میانه روها و حسن روحانی جدا نکنند شانسی برای پیروزی در انتخابات بعدی نخواهند داشت. اصلاح طلبان می گویند مردم بین بد و بدتر انتخاب کردند، اما امروز کار به انتخاب بین بدتر و بدترین رسیده است.
*متاسفانه با یک جریان پیر شدۀ اصلاح طلبی مواجهیم که فکر می کنند باید مادام العمردر قدرت بمانند. نگرانم که اصلاح طلبان با این دست فرمان در انتخابات مجلس قافیه را ببازند. اصلاح طلبان باید از مردم، جوانان و بخصوص دانشگاهیان ، از کسانی که آرزوهایشان را پای اصلاح طلبی گذاشتند عذر خواهی کنند.
*در تابستان سال ۱۳۵۸ بعد از جلساتی که با سیداحمد خمینی دربارۀ فضای دانشگاه داشتیم،دفترتحکیم را تشکیل دادیم. گروهی مشورتی انتخاب کردیم .ه آیت الله خامنه ای، هاشمی، موسوی خویینی ها، بنی صدر، حسن حبیبی، محمد مجتهد شبستریی و حبیب الله پیمان بودند. گاهی هم برخی ها جلسه های ما با حضور احمدآقا برگزار می شد.
*تئوری آقای موسوی خویینی ها این بود که سیاست گام به گام غلط است، باید کنار گذاشته شود. اما تصور ما این نبود کهاگر آقای موسوی خویینی ها بیاید و این حادثه طولانی شود، ایشان فرماندهی دانشجویان را برعهده بگیرند، اما این اتفاقی بود که عملاً افتاد.
*افشاگری ها موجب کنارزدن میانه روها شد.اما این در ابتدای کار جزو انگیزه های اصلی ما نبود. وقتی خدمت امام رفتیم ایشان گفتند اسناد را ارجع به هرکسی، حتیاگر راجع به خود من است، منتشرکنید. آقای خویین ها مانع از انتشار اسناد مثبت مربوط به شهی بهشتی شد.
*همۀ ما با کاندیداتوری آقای بهشتی مخالف بودیم. گفتیم ایشان در جامعه جاذبه ندارد؛ بخصوص در میان دانشگاهیان و جوانان. من به آیت الله خامنه ای پیشنهاد کردم خود ایشان کاندیدا شود و گفتم شما برای این پست بهتر هستید. ایشان هم گفت که چیزهایی که می گویید مانند این که رابطۀ من با دانشگاه خوب است و … ، هرچه را می گویید ضرب در ده کنید، در مورد آقای بهشتی درست است، و ایشان بهترین گزینه برای ریاست جمهوری است.
*از میان کسانی که سپاه برای ارتباط با ما معرفی کرده بود، حداقل دو نفرشان نفوذی مجاهدین خلق بودند، چندتا از گروگان هایی را که مشخص شد گردن کلفت ترهستند به شیان نزد سپاه فرستادیم، در محلی کاملاً مخفی که سپاه در اختیارمان گذاشته بود. یکی از نگهبانان آنها ، از نفوذی های مجاهدین خلق بود که بعداً اعدام شد.
*درمجلس سوم مقابل انتخاب آقای فلاحیان به وزارت اطلاعات ایستادم و گفتم ریسک حضور ایشان در وزارت اطلاعات بالاست که بعد معلوم شد درست می گفتم. اما آقای هاشمی گفت فرق فلاحیان با شما این است که وقتی به او می گویم برو کلاه بیاور، سر می آورد. ما به شوخی به کابینۀ آقای هاشمی کابینه ۲۸ مرداد لقب داده بودیم، چون از قضا آقای هاشمی کابینه اش را در بیست و هشتم مرداد ۱۳۶۸ به مجلس معرفی کرد.
*یک روزپس از پایان کار مجلس سوم احضار شده بودم به ساختمانی در خیابان معلم. کاغذی جلوی من گذاشتند و گفتند متهم به اقدام علیه امنیت ملی هستید.گفتم دلایل آن چیست؟ گفتند دلایل نمی خواهد، شما توضیح دهید که در طول مجلس، چه کارهایی علیه امنیت ملی انجام داده اید؟ گفتم هیچ کاری. گفتند به خانه اطلاع دهید که برنمی گردید. چشم هایم را بستند و به زندان توجید یا همان کمیتۀ مشترک ضدخرابکاری منتقل شدم.
*من تقاضای عفو نکرده بودم،هرآنچه نوشته بودم، حقیقت بود. بازجویی ها، سیاسی بود و از من نمی خواستند به پیزی اعتراف کنم بلکه با من بحث می کردند. رابطۀ خودم را با آیت الله خامنه ای توضیح داده و علاقۀ خودم را به رهبری ایشان اعلام کرده بودم. وقتی بیرون آمدم این ها را به دوستان سلام توضیج دادم . اما آن ها می گفتند باید مقاومت می کردی و من نمی نفهمیدم که منظور آن ها از مقاومت چیست. ماجرای آزادی من این بود که جلسه ای تشکیل شده بود که با حضور حاج احمدآقا و آقای کروبی و برخی سران چپ تقاضایی را توسط آقای کروبی به رهبری منتقل کردند و گفتند فلانی در بازداشت است . رهبری هم اظهار بی اطلاعی کرده و دستور آزادی داده بودند. بنابراین من یکباره بدون این که آمادگی داشته باشم، آزاد شدم.
###